مصاحبه با استاد على كورانى
|
استاد علي كوراني عاملي متولد جنوب لبنان (جبل عامل) ميباشد. ايشان در نجف، تقريباً ده سال در درسهاي آيت الله خوئي و شهيد صدر شركت كرده و سپس به عنوان وكيل آيت الله حكيم و آيت الله خويي به كويت عزيمت نمود. بعد از آن به لبنان مراجعت نمود و با پيروزي انقلاب اسلامي به ايران آمده و در تهران، در زمينه حركتهاي انقلابي در عراق و لبنان فعاليت داشت. هم اكنون نيز در قم مشغول فعاليتهاي تحقيقي ميباشد. برخي از تأليفات ايشان در مقوله مهدويت عبارتند از: ((عصر ظهور)) (عربي، فارسي)، ((الممهدون للمهدي(ع))) ، ((معجم احاديث الامام المهدي(ع))) (پنج جلد).
انتظار: ضمن تشكر از قبول زحمت توسط حضرت عالي، در ابتدا، نظر خود را راجع به ويژگيها و بايستههاي يك مجله تخصصي بفرماييد.
خطاب و موضوعات مجله تخصصي بايد با ديگر نشريات، فرق داشته باشد. بايد ببينيد مسأله مهدويت در جهان، چه گونه زنده است؟ مثلاً در فلسطين راجع به امام مهدي (عج) غوغا است و آنان منتظر حضرت هستند. بايد شما، ببينيد همين بچههاي شهادت طلب حماس، جهاد و...، ارتباطشان با امام مهدي(عج) چيست؟
بايد زندگي نامه كساني كه در جهان اسلام ادعاي مهدويت دارند يا ديگران معتقدند كه آنها ممهّد هستند (مثل بن لادن) را به دست آوريد. اگر ميخواهيد مجله شما فعال باشد، بايد رايزني فرهنگي در جهان داشته باشيد تا براي شما گزارشها و موضوعات مختلف بفرستند.
اگر ميخواهيد مخاطب شما جهاني باشد، بايد بدانيد در جهان نسبت به موضوع ((مهدويت)) چه ميگذرد؟ مثلاً حساسيت CIA نسبت به امام مهدي (عج) تا چه حدي است؟
انتظار:درباره نوشتههاي خود مثل عصر ظهور، ملائكة الغيب قادمون [فرشتگان غيبي در حال آمدنند ]و...) توضيح بفرماييد؟
از نظر شيعيان دنيا، انقلاب ايران، به عنوان زمينه ساز ظهور مطرح است. آنان كم و بيش، ميدانند كه اين از علايم ظهور است. در روايتهاي موجود، عبارات ((رجلٌ من قم)) و ((قوم من اثلاق)) آمده است. به اين انگيزه خواستم كتابي بنويسم تا خلأ موجود اندكي پر شود؛ يعني، براي آشنايي شيعيان با عصر ظهور و زمينه سازي براي آن و براي شناخت علامتهاي ظهور و رابطه انقلاب اسلامي ايران با آن علايم، كتاب ((عصر ظهور)) را تأليف كردم.
انتظار: به نظر شما تطبيقاتي كه در كتاب آوردهايد، چه قدر صحيح است؟ آيا ما ميتوانيم در حوزه تطبيق وارد شويم؟
البته تطبيق قابل مناقشه است. تطبيق؛ يعني، برداشت كه بعضي از آنها يقيني و برخي ظني است؛ مثلاً نقش ايرانيها، يمنيها، ابدال شام و نجباي مصر، در ظهور حضرت، يقيني و قطعي است؛ اما بقيه ظني است.
انتظار: درمورد تطبيق قيام مشرق به انقلاب ايران، چنانچه خداي ناكرده انقلاب به بن بست رسيد، آيا خواننده كتاب در اصل روايت ترديد نميكند؟
من تطبيق قطعي نكردم؛ بلكه ترجيح دادم. البته در صورت تجديد چاپ، تذكر ميدهم كه بعضي از احتمالات، ظني است.
انتظار: شما تركها را بر روسها تطبيق دادهايد؛ در حالي كه عملاً شوروي از بين رفته و اين روايت چگونه بر روسها تطبيق شده است؟
البته روسها هنوز هستند؛ اما اين تطبيق قابل مناقشه است.
من از روايت برداشت كردم كه منظور تركهاي كافر است، نه مسلمان. در روايات، ((اقوام الترك)) و ((امم الترك)) آمده و اينها وسيعتر از تركهاي تركيه است؛ يعني حتي، به هند، چين و بلغار، ((امم الترك)) گفته ميشود.
من قبلاً خيال ميكردم طالقان، همين منطقه طالقان است؛ بعد به اين نتيجه رسيدم كه اين گونه نيست. پيامبر(ص) وقتي ميخواستند از سرزمين ايران صحبت كنند، فرمودند: ((ارض المشرق))، يا ((منطقه جبال طالقان))، مخصوصاً وقتي كه ديدم اهل بيت عنايت داشتهاند كه مفهوم قم را گسترده كنند.
يك روز عدهاي به خدمت امام هادي(ع) رفتند، آن حضرت فرمود: اهل كجا هستيد؟ گفتند: اهل ري.
فرمود: ((اهلاً باهل قم))؛ گفتند: آقا جان! ما اهل ري هستيم، فرمود: ((اهلاً باهل قم))؛ يعني، معناي قم (تشيّع) و خط فكري و اعتقادي آن مطرح است.
از اين رو بعداً متوجه شدم كه معناي حرفي مراد نيست. حتي به ايران يا از مشهد تا قزوين، خراسان ميگفتند.
انتظار: آيا احتمال دارد منظور از ((سفياني))، كسي باشد كه تفكّر ابوسفياني دارد؟ يا مراد ((از دجال)) كسي باشد كه اهل نفاق است؟ يعني شخص حقيقي مراد نباشد؟
من نگفتم ((خراساني)) شخص حقيقي نيست؛ بلكه شخص حقيقي منسوب به خراسان است. اما اين خراسان ممكن است از پنجوين تا تاشكند باشد.
اما درباره سفياني گفتني است كه در دهها روايت آمده كه او اموي و از اولاد ابوسفيان است، از اين رو نميتوانيم بگوييم: سفياني، شخص حقيقي نيست. همچنين نميتوانيم بگوييم ((دجال)) رمزي است. نظر آن شخص لبناني هم كه در كتابش گفته دجال همين تمدن و اسرائيل است، سليقهاي است و علمي نيست.
انتظار: شما در كتاب ((عصر ظهور)) فقط به نقل روايات پرداختهايد و بحث سندي يا تعارض روايات و... را مطرح نكردهايد! انگيزه شما چه بوده است؟
بله، اين نقص كتاب است، اما اعتقاد دارم كه كليات آن صحيح است. لذا اگر دوباره بخواهم بنويسم، اول روايات را بررسي ميكنم، بعد مينويسم. در صورتي كه مخاطب بگويد: چرا به اين روايات اعتماد كردي؟ ميگويم: من به آن نقلها اعتقاد داشتم؛ اما اين تصور قابل بحث است.
انتظار: در نماي كلي كتاب ((عصر ظهور)) برنامه حكومتي حضرت كمتر مطرح بوده و چهره خشني از حكومت آن حضرت ارائه شده است؛ نه چهره پدرانه و مهربان ايشان؟!
بلي، اين نقص است. من به جهت اين كه شيعه، هزاران سال در مظلوميت بوده و در دوران جنگ هم اين كتاب نوشته شده است؛ خواستم انتقام حضرت را مطرح كنم؛ اما بايد به جوانب ديگر هم پرداخته شود.
انتظار: اين سؤال مطرح است كه چه لزومي دارد، امام متولد شود و ساليان طولاني در غيبت باشد؟ آيا بهتر نبود در زمان مقتضي متولد ميشد؟
اگر صرفاً كارهاي امام مربوط به دوران ظهور و بعد از آن باشد، اين گفته صحيح است؛ اما آن حضرت برنامههاي ديگري هم دارد. حضرت خضر(ع) عمر طولاني دارد؛ ولي ما خيال ميكنيم ايشان بيكار است. حال آن كه در طي دو سه روز مصاحبت موسي(ع) با ايشان، چندين كار مهم انجام داد كه موسي(ع) نتوانست تحمل كند؛ يعني، برنامههاي الهي وجود دارد كه جنود الهي آنها را اجرا ميكنند. خضر(ع) الآن برنامههاي خود را از امام مهدي(ع) ميگيرد. امام زمان (عج) در شب قدر دو برنامه دارد: يكي درباره خودش و ديگري درباره فعاليتهاي مردم. ايشان با سي نفر تماس دارد. آنها با طبقه دوم و همين طور تا برسند به انسانهاي معمولي. آنان ابدال هستند و وقتي يكي ميميرد، ديگري به جاي او ميآيد.
نقش صاحب الزمان (عج)، در جريان دنيا در دو سطح صورت ميگيرد: يك سطح، مربوط به فعاليت سازماني حضرت خضر و ابدال است. سطح ديگر هم دخالت و عنايات وجود خود حضرت است. فرمانده جنود الهي، امام زمان (عج) است.
مرحوم شيخ مرتضي حائري(ره) به اميد ملاقات آن حضرت به جمكران ميرفت. ايشان فرمود: يك روز در نماز ظهر، بوي عطر مخصوصي كه هرگز استشمام نكرده بودم، به مشامم خورد؛ ولي چيزي نديدم. نماز خواندم و دعا كردم.
روز ديگر كه از منزل به حرم ميرفتم، از داخل مغازهاي همان عطر را استشمام كردم. صاحب مغازه را ميشناختم. خواستم از او سؤال كنم، ديدم چند نفر داخل مغازهاند، چيزي نگفتم. روز بعد آمدم و گفتم: حاج آقا! سؤالي دارم، گفت: بفرماييد، گفتم: ديروز حضرت اين جا تشريف داشتند؟ گفت: ما كجا، حضرت كجا؟ گفتم من علامتي دارم. بعد از اصرار گفت: يكي از نوكران حضرت آمد، چند كلمه صحبت كرد و رفت.
آيت الله بهجت و آيت الله وحيد هم نقل كردهاند: شخصي به نام شيخ غلامرضا كسائي، خادم مدرسه در تبريز بود. ايشان خادم نمونه و داراي اخلاق نيك نسبت به طلبهها بود.
يكي از طلبهها ميگويد: شبي از اتاق بيرون آمدم، ديدم اتاق كوچك اين خادم نوري دارد كه روشنايي آن، غير از نور مدرسه است.
رفتم جلو، و فهميدم كه با كسي صحبت ميكند، صداي خادم را شنيدم؛ ولي صداي طرف مقابل را نشنيدم، تا اين كه نور تمام شد. در زدم، پرسيد: چكار داري؟ گفتم: چه كسي اين جا بود؟ گفت: هيچ كس. گفتم: يا بگو يا اين كه داد ميزنم و همه طلبهها را جمع ميكنم. كمي فكر كرد و با اين كه كم حرف بود، گفت: باشد ميگويم؛ ولي قول بده كه تا روز جمعه به كسي نگويي. قول دادم و او جريان را گفت. به اين مضمون كه يكي از ((ابدال)) روز جمعه ميميرد و ايشان به من گفت (خود حضرت بوده يا واسطه ايشان): ميخواهيم تو را به جاي او قرار دهيم، روز جمعه حاضر باش.
اين طلبه ميگويد: شب چهارشنبه بود، ديدم روز چهارشنبه خيلي عادي رفتار كرد، روز پنج شنبه هم همين طور تا اين كه روز جمعه رسيد. از فجر جمعه مراقبش بودم، ديدم كارهايش معمولي است؛ مثلاً ساعت ده لباسها و كفشهايش را شست، بعد رفت وضو گرفت تا اين كه نزديك ظهر، دفعتاً غيب شد.
من ناگهان داد زدم، همه آمدند، گفتم: فلاني كو؟ گفتند: حتماً رفته بيرون و بر ميگردد، گفتم نه رفت كه رفت.
برخي از افراد روشنفكر، مسأله لزوم عمر طولاني حضرت را اين گونه تحليل كردهاند كه براي تربيت حضرت مهدي(عج)، اين عمر طولاني لازم است؛ يعني ايشان بايد در طي اين هزار سال، انواع حكومتها را ببيند، وضع زمين و تغيّر زمان را مشاهده كند و...؛ ولي اين حرف صحيح نيست. حتي اگر دوره آموزشي هم مطرح باشد، براي كسي كه ميخواهد بعداً حكومت جهاني داشته باشد، لازم نيست اين قدر طولاني باشد. حتي اگر فهم او پايين باشد و بدون مدد الهي بخواهد حكومت كند لازم نيست به اين اندازه عمر كند؛ تا چه رسد به اين كه ايشان به نحو خاصّي ميخواهد حكومت كند.
به هر حال اين نوع طرز تفكّر اشتباه است؛ حتي اگر شخصي مثل شهيد صدر اين حرف را گفته باشد.
انتظار: البته ايشان به ((تربيت)) تعبير نميكند، بلكه ميگويد: اگر حضرت بخواهد در موقع قيام، ظلم را با تمام وجود ريشه كن نمايد، بايد ظلم را با تمام هستياش احساس كرده و ديده باشد؛ نه اين كه شنيده باشد. به همين دليل بايد در تاريخ حضور داشته باشد.
در اين رابطه با شهيد صدر (استاد مان) بحثهايي شد. ظاهراً در اواخر اين نظر را رها كرد؛ اما آنچه نوشته، مانده است.
ايشان ميفرمود: پدر هيتلر، آن قدر كه ديگران از او ميترسند، از او نميترسد؛ چون از كوچكي او را ديده است.
امام زمان(عج) هم وقتي طرف مقابلش شخصي مثل بوش است، وقتي از كوچكي او را شناخته و بد اخلاقي او را در مدرسه و خانه، ديده است، ديگر از او و امثال وي ترسي ندارد؛ يعني از لحاظ روحي مسلط است. اما اين حرف از لحاظ علمي قانع كننده نيست؛ تربيت دو جنبه دارد:
گاهي ميگوييم تربيت يعني ياد دادن حكومت، و گاهي ميگوييم يعني اين كه حضرت از نظر روحي، بر مخالفانش مسلّط و قوي شود؛ اما هيچ كدام قابل قبول نيست. حتي براي انسان معمولي هم قابل قبول نيست تا چه رسد به شخصيت معصوم كه به مدد الهي حكومت بر پا ميكند.
برخي از اشخاص غير معصوم مانند امام خميني(ره)، مقابل دشمن هيچ تكاني نميخورد و مثل يك بچه با آنها رفتار ميكرد؛ چه رسد به امام معصوم كه حجت خدا بر زمين است. از اين رو نميتوان گفت دليل غيبت اين مسائل است.
غيبت امتحان الهي و تمهيد براي آينده است. اين غيبتها در اساس، استراتژي كارهاي الهي بوده است.
شيخ صدوق در مقدمه ((كمال الدين)) آورده است: حضرت فرمود: از غيبت پيامبران بنويس؛ يعني، اين سنت الهي است و از فلسفه همان غيبتها پيروي ميكند.
پس دليل اين غيبت، عقوبت مردم است، يعني، مردم مستحق اين امام و بقاي ظهور نيستند.
ائمه(ع) ميفرمايند: ((لايعرف يّ غيبته الاّ بعد ظهوره... كأ ر يعرف وجه اگخة ص ما فعله اگُ الاّ بعد ان فيَّه.)) و از خضر(ع)، مثال آوردهاند.
اين تحليل خيلي مهم است كه حجتهاي الهي روي زمين از زمان آدم، نوح، ابراهيم، پيامبر اكرم(ص) و اميرالمؤمنين(ع) حالتهاي مختلفي داشتهاند كه يكي از آنها ((غيبت)) است. ((غيبت))؛ يعني اين كه فعاليتهاي مخفي بيشتر و فعاليتهاي علني كم ميشود. فعاليتهاي مخفي همين سازمان جنود الهي است؛ يعني، وضع جامعه اين قدر سخت ميشود و فشار و اختناق زياد ميگردد كه امام معصوم نميتواند وظيفهاش را انجام دهد.
در زمان تولّد امام زمان(عج) وضع اختناق به حدي بود كه همه جا دنبال امام ميگشتند و هر چه زن داخل خانه امام عسكري بود، زنداني ميكردند تا بدانند امام متولد ميشود يا نه؟
در غيبت، خيلي از فعاليتهاي علني، مخفي ميشود؛ يعني، حالت ديگري به وجود ميآيد و براي او به عنوان ((حجة اللّه علي الارض)) هر سال برنامهاي در امر خودش و امر جهان و مردم نازل ميشود. چندين نفر نيز نخبه در اطراف ايشان هستند كه با تعداد ديگري تماس دارند و فعاليتهاي آنان به صورت مخفيانه يا علني صورت ميگيرد.
وضع به همين گونه ادامه مييابد تا وقتي كه ظهور صورت گيرد؛ يعني، آن قدر فتنهها زياد و همه راهها بسته ميشود و كسي نميتواند كاري انجام دهد تا اين كه يك نفر ميآيد و ميگويد: من ميتوانم كاري انجام دهم.
نسبت افعال ظاهري حضرت به فعاليتهاي الهي باطني، مثل يخي است كه در آب شناور باشد يعني نسبت يك به نُه. ((ما يظهر لنا من الفاعليات الاختيارية و قوانغ اگتمع الط پري الان الظاهر لنا جزو و الباطن اعظم)).
خيلي چيزها كه ما ميبينيم، خيال ميكنيم طبيعي است؛ در حالي كه شايد پشت سرش الطاف الهي بوده و مقدماتي انجام شده تا اين اثر مترتب شود.
انتظار: مطالبي كه حضرت عالي فرموديد، بيشتر به علّت غيبت مربوط ميشود؛ اما سؤال ما اين است كه آيا نميشد به جاي اين كه يك امام داشته باشيم و دوره اختفايي داشته باشد؛ اصلاً امامي نميداشتيم تا اينكه زمان مقتضي فرا برسد و متولد شود؟ چه ضرورتي دارد كه امام اين دوران را به اين صورت بگذارند؟
منظور شما اين است كه چرا نميشود تغييب امام عصر(عج)، مانند ساير ائمه(ع) با مرگ باشد. در اين جا دو مسأله هست: يكي اين كه وجود امام لازم است و از طرفي غيبت امام هم لازم ميباشد؛ لذا خداوند بين اين دو مطلب را جمع كرد.
انتظار: چرا وجود امام لازم است؟
به دليل اين كه لزوم امام حتي يك لزوم فيزيكي هم هست. در روايات قطعي صحيح آمده است: ((ان الارض لو خليت من حجة لساخت بأهلها)). عبارت ((ساخت بأهلها))؛ يعني، قوانين شيمي و فيزيك خوب كار نميكند.
در زمان هاشم جد پيامبر گرامي اسلام، خواستند كعبه را تجديد بنا كنند؛ خود هاشم فرمود: فقط پول حلال بدهيد. شروع كردند به تعمير اساس كعبه تا اين كه به يك صخره سبز رنگ رسيدند، يك نفر خواست با ضربهاي آن سنگ را بلند كند، ديدند تمام مكه موج زد و لرزيد. هاشم فرمود: به آن سنگ دست نزنيد.
از نظر مادي متصوّر است كه تمام كوه البرز مبني بر يك سنگ باشد كه با تكان خوردن آن، تمام كوه تكان ميخورد. در زلزلهها هم همين تحليل هست كه گاهي يك تغيير كوچك، موجب يك زلزله بزرگ ميشود.
اين تأثير در وجود معنوي هم متصوّر است.
در زمان امام عسكري(ع) باران نميآمد. اهل كتاب و مسلمين جمع شدند. اول مسلمين نماز باران خواندند، خبري نشد. اما وقتي نصارا نماز باران خواندند، باران آمد.
مسلمين در شك و ترديد قرار گرفتند. خليفه، امام عسكري(ع) را كه در زندان بود دعوت كرد. ايشان فرمود: مرا ببريد جايي كه ميخواهند نماز بخوانند (روز دوم). حضرت نزديك آمد و فرمود: آن چيزي كه بين انگشتان بزرگ اهل كتاب است، بگيريد. ديدند استخوان يكي از پيامبران را در دست گرفته است؛ يعني، در معرض استجابت قرار گرفتن و باران آمدن، وابسته به آن استخوان بود.
بايد بگوييم يك فيزيك بالاتر هم هست كه حاكم بر اين فيزيك است، از جمله آن فيزيك بالاتر، وجود امام به عنوان مركز نور خدا است (شبيه نظرية الفيض). كه اگر نباشد، قوانين فيزياي متعارف به هم ميريزد. و لذا اگر چه غيبت حضرت ضروري است، اما لازم است كه بماند.
از حدوث آن و اعتقاد ما به حكمت خداوند تبارك و تعالي اين مطلب را استكشاف ميكنيم.
انتظار: يعني همان تعبد است.
نه تعبّد غير از استكشاف است. تعبد به اين معنا است كه سرّش را نميفهميم؛ اما قبولش داريم. ولي گاهي اوقات استكشاف ميكنيم. كه اين نوعي از فهم است (حد وسط است).
انتظار: اگر روايت ((لولا اگجة)) نبود، آيا عقل ميتوانست استدلال بكند؟
در اين صورت به تعبّد كامل ميرسيديم.
انتظار: در فرض نبودن روايت، چگونه به تعبد كامل ميشد؟
يك راه آن، استكشافِ عقل و راه ديگر آن، روايت است. وجوه غيبت را گاهي به دليل عقلي استكشاف ميكنيم و گاهي به دليل روايي. اگر اين استكشافات نبود، ميدانيم كار خدا هميشه حكمت دارد، اما وجه حكمت را نميدانيم (مثل اين كه نميفهميم چرا نماز چهار ركعت است يا سه ركعت)
انتظار: فلاسفه گاهي استدلالهايي ميكنند به اين كه امام را به عنوان غايت افعال ميدانند و نبودنش را در واقع خلل در كل افعال ميدانند. آيا ادله را ميتوان در اين حريم راه داد؟
اگر قطعي باشد، ميتوان؛ ولي نوعاً استدلالهايي كه ذكر ميكنند ظني است و قطعي نيست.
انتظار: شما بحثي را مطرح فرموديد كه امام شؤوني دارد و در حال غيبت به آنها ميپردازد؛ مثل همان جنود الهي و ورود در كارها. آيا دليلي هم بر اين مدعا داريد؟
همين رواياتي كه داريم: ((ما بثلاثغ من وحشة))؛ يعني، آن حضرت، با سي نفر تماس دارد. خضر(ع) الآن برنامه و دستورش را از امام عصر(عج) ميگيرد.
مجموع اينها دلالت دارد بر اين كه امام فعّال است و دارد كار ميكند و روش او، همان روش خضر است كه خدا در قرآن بيان كرده است (همه كارهايش به نفع مؤمنان است).
انتظار: با عرض پوزش، اين برخورد ضعيف با مسأله است كه بگوييم امام(ع) 1200 سال عمر كرده كه اگر كسي گم شده، بيايد نجاتش دهد.
اولاً اين كار كمي نيست. ثانياً تنها اين موارد مطرح نيست؛ مثلاً وقتي بمب هستهاي در آمريكا ساخته شد، كشورهاي ديگر چگونه ميتوانستند به آن دسترسي داشته باشند؟ چرا كارهايي از اين قبيل را نميگوييد؟
انتظار: شما دليلي براي اين مطلب نداريد. ما براي سخن شما احترام قائليم، اما اگر دليل اقامه كرديد كه اين كار به وسيله حضرت صورت گرفته، ميپذيريم.
ما الگوي كار حضرت خضر را در قرآن داريم. الگوي كار او همان سه كار است: مسأله كشتي براي اقتصاد مؤمنان؛ كشتن آن پسر براي حفظ مؤمنان و تعمير ديوار براي آينده آن دو پسر؛ يعني، كارها همه در يك كانال صورت گرفته است.
انتظار: شباهتي كه در روايت آمده (بين امام زمان(عج) و حضرت خضر)، شباهت در ((غيبت)) است؛ يعني، بعداً مشخص ميشود كه وجه غيبتش چه بوده است. اما اين كه اعمال او مثل اعمال خضر باشد، در روايت نيامده است؟
خضر از اعوان امام است؛ حتي ابن عربي ميگويد: وزيرش خضر است. در روايتي آمده است: ((ان الله يصل وحدته باگ و يونس وحشته به ص غيبته)). احاديث متعددي در اين موضوع داريم.
انتظار: ايشان با خضر(ع)، حشر و نشر دارد؛ ولي آيا روايتي در اين زمينه داريم كه فعل او، فعل خضر است؟
من اعتقاد دارم حضرت ولي عصر(عج) بالاتر از خضر است.
انتظار: طرف ما، اين مبنا را قبول ندارد و ميگويد: وقتي حضرت مهدي نبود، خضر اين افعال را انجام ميداد. حالا هم او اين اعمال را انجام ميدهد و نيازي نيست امام زمان بيايد و افعال را به عهده بگيرد؟
يا ميگويد ما عالماني داريم كه از غيب خبر دارند و همين كارهاي معمولي (مثل كمك به مؤمنان گمشده) را انجام ميدهند؛ چه نيازي است كه امام زمان خلق شود و اين كارهاي پيش پا افتاده را انجام دهد؟
اينها ضرورت مسلمين را از كجا ميدانند؟ اگر اين عالمان از غيب خبر داشته باشند؛ باز هم علمشان خيلي محدود است؛ ولي وسعت علم غيب حضرت مهدي (عج)، به وسعت تمام زمين و عوالم ديگر است. امامت اهل بيت(ع) مخصوص زمين نيست. تازه همين ضرورتهاي مؤمنان در دنيا، در طول شبانه روز چقدر است؟ اين مسأله كمي نيست.
انتظار: آيا اين كارها از كانال امام زمان (عج)، انجام ميشود؟
حتماً همين طور است.
انتظار: اگر خود خضر اين كارها را انجام ميداد، چه ايرادي داشت؟
شايد خود حضرت ميروند. در مشكلات جنگ و غيره كه ميگويند اسبش را ديديم، اين حضرت نبوده؛ بلكه يكي از ياران آن حضرت بوده است.
انتظار: چه نيازي هست كه رئيس باشد، خود خضر اينها را انجام ميداد؟
دستور و الهام خداوند به وسيله يك رئيس ارسال ميشود. رئيس اين سازمان، حضرت است.
انتظار: مهمترين كاري كه امام در دوران غيبت انجام ميدهد، چيست؟ آيا تشريعي است يا تكويني؟
تكويني است.
انتظار: چه كاري است؟
تكويني اين است كه مركز ((نوراللّه ص الارض)) است. هر هدايت، لطف و نعمتي بايد از راه و كانال آن به خلق برسد. آن حضرت بايد اعمال مؤمنان را ببيند. اين از مهمترين موجبات وجود ايشان است.
انتظار: آيا ديگران نميتوانند مستقيماً آن الطاف را از خدا بگيرند و حتماً بايد فردي واسطه باشد؟
بله، مستقيم نميتوانند، دادن عطاي الهي از اين راه است.
انتظار: آيا غير از اين راه نميشود؟
فكر نميكنم بشود.
انتظار: چه ايرادي داشت كه امام زمان(عج) نبود و خداوند مستقيماً فيض ميرساند؟
در اين صورت ميشد پيامبران هم نباشند و خداوند همه را هدايت كند؛ مثلاً براي هر نفر يك نسخه قرآن ميفرستاد.
انتظار: بحث تشريعي را كار نداريم.
خداوند اين طور خواسته كه بدون واسطه قبول نميكند: ((يا اسا الذين آمنوا اتقوا اللّه وابتغوا إليه الوسيلة))؛ يعني، خودتان واسطه را پيدا كنيد.
عمر بن خطاب از پيامبر(ص) روايت ميكند كه: ((كل دعاء لايُرفع إض اليء الاّ ان تصط عط تمد و آل تمد))؛ يعني، هر عريضهاي مُهر ميخواهد و مهر دعا، صلوات است.
انتظار: آيا امكان دارد كه برخي از افراد بتوانند خدمت حضرت برسند و از اين طريق از آن حضرت استفاده كنند؟
امكان دارد؛ ولي بايد بدون هر گونه ادعايي باشد.
انتظار: پس توقيع حضرت كه ميفرمايد: ((هر كس ادعاي مشاهده كرد، تكذيبش كنيد))، چه ميشود؟
در اوايل، ادعاي مشاهده همراه با نيابت بود. در زمان نائبان چهارگانه، ادعاي مشاهده امام(ع) با ادعاي نيابت همراه بود. پس وقتي حضرت فرمود: ((خن ادّعي اثشاهدة قبل السّفياص و نفس الزكية فهو كذّاب مُفق))، مشاهدههاي متبادر ذهني سؤال كننده (مشاهده همراه با ادعاي نيابت)، مورد نظر بوده است.
انتظار: آيا حضرت نميتوانستند با صراحت بفرمايند، ادعاي نيابت را تكذيب كنيد؛ يعني، الآن در زمان ما اگر كسي ادعاي مشاهده كرد، نبايد تكذيبش كرد؟
نه، اگر ادعاي نيابت ندارد، لازم به تكذيب نيست. برخي از افراد ادعاي نيابت دارند كه اينها را بايد تكذيب كرد.
انتظار: در زمان غيبت صغري اين توقيع صادر شد؛ در حالي كه ما در غيبت شيخ طوسي رواياتي راجع به سالهاي 306 يا 309 ه .ق داريم كه نقل ملاقات كرده است.
در زمان غيبت صغري، مشاهداتي (از جمله ملاقات فرزند مهزيار) نقل شده است. اين افراد ميآمدند و جريان را ميگفتند؛ اما ادعاي نيابت نداشتند؟ آيا با اين وجود، ملازمهاي بين مشاهده و نيابت هست كه آن حضرت، تعبير مشاهده را به معناي ((نيابت خاصّه)) مطرح فرموده است؟
بله، مردم ميدانستند كه اين نايب است. شايد علي بن مهزيار اين گونه نبود.
انتظار: آيا در غيبت صغري، صرف مشاهده با نيابت خاصّه ملازمهاي داشت يا اين كه معطوف به قرينهاي بود؟
((الاصل عند ما تطلق اثشاهدة))؛ يعني، با نيابت. اگر در زمان غيبت صغري، علي بن مهزيار آن گونه بود، استثنا بود يا اين كه مردم آن وقت با ايشان هم برخورد ميكردند.
((عندما تطلق اثشاهدة ص الغيبة الصغري يعظ معها النيابة)). امام (ع) خواست تفكيك كند.
انتظار: آيا اين ملازمه، از لحاظ لغوي وجود دارد؟
نه، عرف بوده است: مشاهده اعم از نيابت است و معناي نيابت را نميدهد؛ ولي آن وقت ميگفتند: ((شاهدهُ فلانٌ))؛ يعني، ادعاي نيابت كرد. اين نوع مشاهده در روايت نفي شده است.
انتظار: در روايات داريم كه حضرت در موسم حج حضور پيدا ميكنند. مردم ايشان را نميبينند؛ ولي ايشان مردم را ميبينند. آيا اينها عدم امكان رؤيت را نميرساند؟
نه، اين عموميت را نميرساند.
انتظار: عموميت يعني چه؟
يعني اين كه خيليها ميبينند؛ از اين رو حضرت وقتي ظاهر ميشود، آنان ميگويند ما در مكه يا فلان جا، ايشان را ديده بوديم.
انتظار: شما در مقابل اين روايت ميفرماييد: چون متواتراً حضرت را ديدهاند، اين روايت عموميت ندارد؟
اين بر نفي دلالت ندارد.
انتظار: اين كه اعم است.
معناي لغوي مشاهده الآن ظهور دارد؛ وگرنه مشاهده به معناي ((كان ص ملاكده)) است؛ مثل محاضره يعني، خودش در تماسِ هميشگي باشد. اين مشاهده منفي، كدام مشاهده است؟ مشاهدهاي كه الان ادعا ميكنند يا مشاهده خاصّه است؟ وقتي احتمال آمد، استدلال باطل ميشود.
اشخاصي كه در غيبت كبري، ادعا كردهاند؛ اشخاص پرهيزگار و داراي حواس سالم هستند و كرامتها آوردهاند. ادعايي هم ندارند و اين كافي است براي اين كه نفي اين مشاهده، نشده است.
انتظار: توقيع شايد اين گونه باشد؛ اما در روايت ((موسم)) آمده است كه مردم در موسم حج ايشان را نميبينند.
اين نفي ندارد.
انتظار: چرا نفي ندارد؟
مردم موسم؛ يعني، عموم مردم، اما شايد يك نفر ببيند؛ مثلاً يك نفر مخفيانه به قم بيايد، مردم او را نميبينند؛ ولي چند نفر او را ميبينند، اصلاً منافات ندارد.
((يظهر ص اثوي يري الناس ولايرونه)). اما چند نفر خاص او را ببينند، منافاتي ندارد.
انتظار: برخي ادعا كردهاند كه ما امام زمان را ديدهايم، چگونه بفهميم اين ادعا صادق است يا كاذب؟
من انواعش را ديدهام؛ فقط يك نفر را صادق يافتم.
فردي را ديدم كه دچار حالت ((شيزوفرني)) (خلط بين خيال و واقع) بود؛ يعني، چيزي كه تخيل ميكرد، ميديد. اما برخي افراد دروغگو هستند. به هر حال شك ميكنيم كه افراد درست ميگويند يا نه.
انتظار: با چه شاخصههايي ميتوان فهميد كه راست ميگويند يا دروغ؟
سخت است. اولين علامت اين است كه خود فرد، ادعاي مقام ندارد؛ مثلاً الآن شخصي به نام شيخ محمد اسماعيل هست. به او گفتم: حضرت چه فرمود؟ گفت: از فلاني و فلاني تعريف كرد. گفتم: درباره شما چه فرمود، جواب داد: از من تعريف نكرد.
انتظار: نفس ادعاي ديدن، خودش مقامي است؛ حالا شخصي كه صادق نيست، از كجا بفهميم با ذكر اين ملاقات، نميخواهد براي خودش ادعاي مقام كند.
بلي، بايد بدانيم كه اين شخص متدين، اهل تقوا و بي اعتنا به دنيا است يا نه. علامتهاي ديگري هم در مورد ادعاي رؤيت هست. اين جا اصالت اشتباه و دروغ ميآيد تا ثابت شود.
((الاصل فيه الكذب حط يثبت. الاصل فيه الاشتباه و الكذب)).
انتظار: برخي از اين افراد، كارهاي خارق العادهاي هم انجام ميدهند؛ مثلاً بيماراني را شفا ميدهند. گاهي نيز يك چيزهايي دارند كه براي عموم مردم مبهوت كننده است.
در اين صورت مشكوكتر ميشود.
انتظار: چطور وقتي زني، هدايايي را آورد، به حسين بن روح گفت: اگر گفتي داخل جعبه چيست، ميفهمم تو با امام ارتباط داري.او نيز گفت:برو بينداز داخل دجله و بيا؟
فردي كه ميخواست امتحان كند، انتخاب كرد كه او چه كار نمايد (خودش مدعي كار خارقالعاده نبود).
انتظار: در نظامهاي جهاني، به اين نتيجه رسيدهاند كه بايد نظم نوين جهاني يا دهكده جهاني داشته باشيم. آيا اينها نشانه اين است كه جهان دارد به طرف حكومت حضرت نزديك ميشود يا اين كه مخالف جهت حركت حضرت است؟
اين حركتهاي اجتماعي، سياسي و پيشرفتهاي جهان، به سود حضرت است.
انتظار: به چه دليلي اينها مقدمه ساز است؟
حضرت مهدي(عج)، حكومت جهاني را مطرح ميكند: ((انّ صاحبكم لفكب السحاب و... يكون العلم ص زمنه جزئغ ص اليه چساً و علاين جزئا و يبثها ص الناس سبعاً و علاين)).
((ما كان من سحاب ذلول فَسُخّر لذي القرنغ)).
((و اما السحاب الصعب فذخر لصاحبكم، قلت و ما السحاب الصعب قال الذي فيه صاعقة و رعد و برق)).
((الرجل ص زمن اثهدي يَري من ص اثلاق من ص اثغرب)).
مجموع اينها دلالت دارد بر اين كه الان، جهان به طرف شكل حكومت حضرت پيش ميرود.
انتظار: شاخصه حكومت حضرت مهدي(عج) اين است كه معنوي است؛ ولي الآن جهان دارد به سوي ماديات ميرود. در اين جهان مادي و خلاف معنويت، چگونه امكان حكومت جهاني امام زمان(ع) وجود دارد؟
دو مسأله بايد در نظر گرفته شود:
اولاً انسان هر قدر در ظلمت فرو رود و غبار روي فطرتش بنشيند، باز هم فطرت انسانياش باقي ميماند. حتي در غرب اعتقادشان در گرايش به اسلام بيشتر ميشود؛ يعني، وقتي يك نفر، مطلب روحي مطرح ميكند، همه دنبالش ميروند. ثانياً حضرت مهدي(عج) از همان مطالب مادي براي توحيد و نبوت و... دليل ميآورد؛ مثلاً با استفاده از حقايق قرآن و معادلات رياضي (تعداد كلمات و معاني بعضي آيات)، راههاي شكافتن كوهها و... را ترسيم ميكند (لو أنزلنا هذا القرآن...). يا براي درمان فلان درد ميفرمايد فلان كار را انجام دهيد.
مشكل ماديات و گرايش به آنها، بيشتر در غرب مطرح است كه حضرت مسيح(ع) در آن جا ظهور ميكند (در هشت ماه اول حركت حضرت). غرب در اين مرحله تكان ميخورد و در حالت غضب ميخواهد از امام مهدي (عج) و مسلمين انتقام بگيرد، لذا حضرت مسيح نازل ميشود. و اين كه در ((قدس)) پشت سر حضرت نماز ميخواند، در آخر است؛ نه اين كه اول در ((قدس)) نازل شود و نماز بخواند.
حال شما تصور كنيد وقتي حضرت عيسي(ع) در ايتاليا، واتيكان و يا نيويورك ديده شود، چه تظاهرات ميليوني در غرب راه ميافتد. طبيعي است كه گرايش به طرف حضرت عيسي(ع) صورت بگيرد و اين حالت، اصلاً جامعه غرب را از چاه ماديات بيرون ميآورد. ممكن است بعداً در سطح زمين اختلاف شود و بعضي از حكومتها با حضرت درگير شوند؛ ولي گروه و حزب حضرت عيسي(ع) زياداند.
حضرت عيسي(ع) در مراحل بعدي حكومت جهاني، نقش مهمي دارد. تمام پيامبران فوت كردهاند؛ اما خداوند متعال براي اصلاح جامعه مسيحيت، حضرت عيسي(ع) را نگه داشته است.
مشكلي اصلي در حكومت جهاني، طرفداران حضرت عيسي(ع) هستند؛ يعني، بعد از سه سال، حضرت عيسي از شأن سياسي و تصميمگيري منزوي شده و مردم تصميم ميگيرند با امام زمان(ع) بجنگند. در آن موقع حضرت عيسي(ع) ميآيد و پشت سر امام(ع) نماز ميخواند.
طبق يك حركت طبيعي، طرفداران عيسي(ع) در غرب مسلمان ميشوند و امام(ع) با جنگ كردن با بقيه مخالفان پيروز ميشود. حال افرادي كه از غرب مسلمان شدهاند، وسيله تكوين جامعه و دولت ميشوند.
انتظار: آيا دين مسيحيها عوض ميشود و مسلمان ميگردند يا اين كه به دين خود باقي ميمانند؟
وقتي حضرت عيسي در آخرين مرحله موضعش را مشخص ميكند و پشت سر امام نماز ميخواند، آنان مسلمان ميشوند.
برخي از دوستان ميگويند: الان در فرانسه، اگر دولت مانع نشود، يك موج اسلام گرايي به وجود ميآيد؛ ولي ميبينيم وقتي فلان دكتر مسلمان شد، چقدر اذيتش كردند.
انتظار: آيا يهوديت كه الآن اين قدرت را در جهان دارد، تا آن دوره از بين ميرود؟
الآن صهيونيستها، خيلي مؤثرند، حتي آقاي كشورهاي غربي هستند. ولي وقتي كه حضرت عيسي(ع) ميآيد، يك موج جديد درست ميشود و يهوديها كم ميشوند (در فلسطين شكست ميخورند). فقط حكومت غربيها ميماند كه با امام زمان مخالف هستند.
انتظار: خداوند، حضرت عيسي(ع) را به عنوان يك ذخيره نگه داشته است؛ چون در صد زيادي از مردم دنيا مسيحياند. آن حضرت ميآيد و حجتي بر مسيحيان ميشود. به نظر شما تكليف شرق آسيا چيست؟ مثلاً چين يك ميليارد نفر جمعيت دارد كه مسيحي نيستند؟
صلح با مسيحيان امكان دارد؛ ولي غير اهل كتاب يا بايد اسلام را قبول كنند و يا با آنها بايد جنگ كرد؛ يعني، با اهل كتاب ميتوان با گرفتن جزيه يا بستن پيمان و... كنار آمد؛ اما با غير اهل كتاب خير.
انتظار: در جوامع امروزي، اين حرف آيا آثار منفي ندارد؟
درست است. براي مسيحيت ميتوان گفت: حضرت عيسي با امام زمان(ع) هماهنگ ميشود تا در جهان اصلاح واقع شود. اما براي وثنيها (هندوها، و بوداييها)، بايد به گونه ديگري صحبت كنيم؛ ولي حكم شرعي همين است.
انتظار: بالاخره تكليف آنان چه ميشود؟
آنان وقتي ميبينند غرب خاضع ميشود، آنها هم نرم ميشوند و ميآيند.
انتظار:اولين اقدام حضرتمهدي(عج) بعد از ظهور، دعوتمردم است يا جنگ با كافران؟
در يكي از مراحل حضرت به نواصب ميگويد: اسلام بياوريد يا اين كه كشته ميشويد؛ حتي جزيه قبول نميكند. شايد از سنّيها جزيه قبول كند. الآن ما اهل كتاب را به رسميت ميشناسيم، اما مشركان را نه. در زمان حضرت هم، يك سري احكام مربوط به همين موضوعات است. با قسمتي از دنيا ميتوان صلح كرد؛ اما با بعضي صلح امكان ندارد.
انتظار: وقتي كه عيسي(ع) آمد، مسيحيت چه ميشود؟
وقتي عيسي(ع) ميآيد، تمام اهل كتاب به آن حضرت ايمان ميآورند. پس مسيحيان، يهوديان را سركوب ميكنند.
يهوديت ضعيف و مخذول ميشود. مسيحيان افتخار پيدا ميكنند. پس عيسي(ع) در مرحله اول، آنها را دعوت به توحيد و نبوت ميكند (ميگويد من رسولم) و در آخرين مرحله، پشت سر امام عصر(ع) نماز ميخواند.
انتظار: آيا مسيحيان پس از اين مرحله مسلمان ميشوند؟
بله، در اين سه سال خيلي مسلمان ميشوند. توده مسيحيت، مسلمان ميشوند، فقط نواصب و يهود باقي ميمانند كه آنان نيز كم هستند.
انتظار: آيا با وجود عيسي(ع)، آنها ميآيند با مسلمانها قرار داد ميبندند؟
بله، خود حضرت عيسي واسطه ميشود و همه آنها قبول ميكنند (در روايت هم داريم كه مدّت پيماني كه ميبندند ده سال است)؛ اما بعد از سه سال پيمان را نقض ميكنند.
انتظار: شكل حكومتي حضرت را از نظر مباحث سياسي جديد، به چه شكل ارزيابي ميكنيد؟
به صورت 313 ولايت.
انتظار: شما فرمودهايد كه چون ياران حضرت 313 نفر هستند، بعداً شكل حكومت هم به صورت 313 ولايت ميباشد. آيا دليلي هم بر اين مطلب داريد؟
بله به دليل اين كه در روايات راجع به اصحاب امام زمان(ع) آمده است: ((حكّام الارض ثا يرسل احدهم يقول له مهأ اشكل عليك حكمٌ فانظر ص كفّك)).
انتظار: اين چه دليلي ميشود كه ولايتها 313 عدد هستند؟
اين 313 نفر حاكمان زمين هستند. وقتي حضرت يكي از آنان را براي حكومت به جايي ميفرستد؛ هر وقت يكي از آنها بخواهد، امام را ميبيند و با او حرف ميزند: ((يقول له مهأ اشكل عليك امرٌ...؛ اگر امري را نفهميدي و نتوانستي قضاوت كني، به كفّت نگاه كن، حكمش را ميبيني)).
اين حكومتي است كه امام زمان (عج) رئيس كل است و حاكمان، افراد منصوب ايشان هستند.
انتظار: اين كه در روايات آمده زنان هم جزء اين 313 نفر هستند، آيا هر يك از آنان نيز در منطقهاي حاكم خواهند بود؟
در مورد نقش زنان در حكومت، مطلبي نداريم، اما به نظر ميرسد نميتوانند حاكم باشند.
انتظار: به چه دليل؟
به دليل اجماع فقهاي مسلمين از همه مذاهب: ((ان اثرأة لاتكون قاضية، خالف ص ذلك ابوحنيفه فقال پوزان تكون قاضية للنساء، و خالف الطقي و قال پوز ان تكون قاضياً مطلقاً (و لكنّ الطقي عاش جانغ سنة و ر يكوّج!))).
زنان فقط از اصحاب و ياران امام زمان(ع) ميشوند. در آن زمان سطح تفكر و عقل شيعيان بالا ميرود. مثلاً علماي آنها شبيه پيامبران و طلبهها شبيه فرشتهها ميشوند. زنان نيز سطحشان بالا ميرود؛ يعني، سطح ايمانشان به درجهاي ميرسد كه مستحق صحبت با حضرت ميشوند و جزء اصحاب ايشان قرار ميگيرند.
انتظار: شما ميگوييد: 313 ولايت هست، اما زنان حاكم نميشوند؛ با وجودي كه در روايات آمده سيزده يا پنجاه تن از آن 313 نفر، زن هستند.
((يرسلهم)) ضمير مخاطب مذكر است و از باب تغليب هم نيست. اين طور نيست كه همه را بفرستند حتي زنها، به نظر من سيزده نفر زن ملحق به اصحاب حضرت هستند؛ يعني، جزء 313 نفر نيستند. چون در اخبار 313 مرد آمده است.
انتظار: آيا امام زمان(ع) اصحاب خود رادر دوران غيبت تربيت ميكند؟
روايتي نديدهام كه آنها همراه حضرت بوده باشند و تربيت شوند حضرت علي(ع) ميفرمايد: ((پمعهم اللّه ص ليلة واحدة)). برخي از آنان، شب در خانه خود ميخوابند، صبح ميبينند در مكه هستند. عدهاي ((يسف ص
:: موضوعات مرتبط:
*****مهدویت***** ,
مقالات ,
,
:: برچسبها:
مهدویت ,
انتظار ,
|